سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۷ - ۰۸:۰۶
۰ نفر

سمیه صیادی‌فر: وقتی رویاهایم را در دوران نوجوانی و جوانی به یاد می‌آورم، لبخندی بر لبانم نقش می‌بندد و به فکر فرو می‌روم.

در آن دوران یکی از عمیق‌ترین و مهم‌ترین آرزوهایم این بود که هرگز از دوستانم جدا نشوم و تا پایان دم زدنم دوستی‌ها و باهم بودن‌هایمان حفظ شود. آن هنگام وقتی به این فکر می‌کردم که شاید عزیزترین و نزدیک‌ترین دوستان صمیمی‌ام با ورود به سایر دوران زندگی و به‌خصوص تشکیل خانواده دیگر برایم مثل قبل حضور نداشته باشند، وحشت سراسر وجودم را فرا می‌گرفت و نه تنها من بلکه همگی‌مان این موضوع را ناممکن می‌انگاشتیم. زمان گذشت و ما در گردونه این گذشت زمان خیلی از اتفاق‌ها را تجربه کردیم.

اکنون که سالیانی نه چندان دور از آن زمان می‌گذرد ما دوستانِ صمیمی پیش از این، دیگر حضور صمیمانه قبل را در کنار یکدیگر نداریم و دوستی‌هایمان اگر قطع نشده باشد گاه به گفت‌وگویی سالانه مبدل شده است.  تجربه به من نشان داده است که دوستان صمیمی‌ام با توجه به شرایط زندگی و نوع فراغتم به دوستانی دوره‌ای بدل شده‌اند و حضور مداوم یک دوست صمیمی که به او اعتماد داشته باشم و لحظات ناب دوستانه‌ای را با او بگذرانم در زندگی‌ام تقریبا خالی است.

با خود می‌اندیشم چرا دوستی‌ها اینگونه پیش می‌رود؟ من چقدر نیاز دارم که دوستی‌هایم را در دوران زندگی با افراد خاصی حفظ کنم و تداوم ببخشم و چقدر این اجازه با توجه به تغییر شرایطم به من داده می‌شود؟ اصلا چه میزان از زندگی‌ام به دوستی و محبت دوستانم وابسته است؟

متأسفانه در گذران زندگی ممکن است بسیاری از روابط دوستانه فراموش شود. ادامه نیافتن دوستی‌ها می‌تواند علت‌های فراوانی داشته باشد.

تغییر  نگرش: نمی توان منکر این قضیه شد که همه ما با گذران زندگی و افزوده شدن بر سن و سال و درک تجربه‌های جدید از نظر فکری نیز دچار تغییر و تحول می‌شویم. هر کدام از ما اگر خودمان را در سال یا سالیان قبل در نظر بگیریم می‌بینیم که از بسیاری جهات دچار تغییراتی اساسی شده‌ایم. طبیعی به‌نظر می‌رسد دوستانی که در آن سال‌ها داشتیم اگر تنها براساس شرایط فکری و روحیاتمان برگزیده باشیم دیگر نمی‌توانند برایمان جالب و ارتباط با آنها برایمان ارضا‌کننده باشد. چه بسا گاه پیش می‌آید که از خود می‌پرسیم چگونه چنین فردی با چنین روحیات، تفکر و اخلاقیاتی دوست من بوده است؟ این‌چنین می‌شود که دوستان از هم فاصله می‌گیرند. 

 تغییر شرایط زندگی و مشکلات:ناهید -25 ساله و مجرد- از صمیمی‌ترین دوستانش سارا و الهه فاصله گرفته است. او در این زمینه می‌گوید: «9 سال قبل که دوستانم نیز مانند من مجرد بودند از همراهی و دوستی کردن با آنها لذت می‌بردم اما اکنون آنها آن‌قدر درگیر زندگی مشترک و مشکلات آن شده‌اند که دوست ندارم در جمع آنها حضور یابم. آنها دیگر نه دوستی‌ها برایشان چندان اهمیتی دارد و نه حضور من. اصلا آن‌قدر دنیایشان با من تغییر کرده که من از بودن با آنها لذت نمی‌برم و روز به روز فاصله بیشتری را بینمان حس می‌کنم.»

باید توجه داشت که شرایط و نقش‌های جدید، دغدغه‌ها و روحیات جدیدی می‌سازد و گاه انسان را با عملکردی متفاوت از قبل روبه‌رو می‌کند که حتی ممکن است برای خود او نیز قابل تصور نباشد چه برسد به نزدیکانش.

سارا و الهه دوستان ناهید نیز عملکردی متفاوت از خود نشان داده‌اند، چرا که با محیطی جدید و نقش‌هایی جدید روبه‌رو شده‌اند و ناهید به این علت که همواره آنها را با دوران مجرد بودنشان مقایسه می‌کند، همه چیز برایش غیرقابل باور به‌نظر می‌رسد و هیچ‌گونه درکی از شرایط جدید دوستانش و در پی آن رفتار متفاوت آنها ندارد. اینچنین است که دوستی‌ها به‌دلیل تغییر شرایط زندگی و مشکلات رو به بی‌رنگ شدن صمیمیت‌ها و فراموشی می‌رود. البته درک متقابل از شرایط دوستان می‌تواند راهکاری برای از بین نرفتن و پایداری روابط دوستانه حتی با وجود مشکلات زندگی باشد.

تغییر مکان زندگی:یکی از معمولی‌ترین اتفاقات برای جدایی در دوستی‌ها تغییر محل زندگی و دوری جغرافیایی است. دور بودن مکان‌های زندگی حتی اگر جدایی‌های دیگر در روابط دوستانه وجود نداشته باشد، ناخودآگاه باعث فاصله دوستان و در پی آن، هم سو نبودن فضاهای فکری و روابط دوستانه آنها می‌شود. این موضوع تا حدی طبیعی است چرا که دور بودن محل زندگی از هم مثلا زندگی در شهرهای مختلف و خبر نداشتن آنها از هم ناخودآگاه باعث کم رنگ شدن ارتباط آنها می‌شود.

 نظر همسر:مسلما پس از ازدواج به‌دلیل داشتن لحظات و زندگی مشترک، همسران تمایل دارند از دوستی‌های دوران تجرد شریکشان مطلع بوده و به نوعی تأیید یا نفی ضمنی به آن بدهند. این تأیید یا نفی ضمنی می‌تواند پاسخی برای این سؤال طرف مقابل باشد که آیا همسرم به من این امکان را می‌دهد که دوستی‌های دوران تجردم را حفظ کنم؟ پدرام، 33 ساله و مهندس عمران در مورد موافقت برای ادامه یافتن دوستی‌های دوران تجرد همسرش، شرط شناخت  را ضروری می‌داند. وی می‌گوید:«باید دوست همسرم را دقیقا بشناسم و بدانم از چه خانواده‌ای است و تنها اینکه دوست چندین و چند ساله همسرم است برایم کافی نیست.»

سارا 29 ساله و خانه دار در این زمینه می‌گوید: «من نمی‌پسندم که همسرم با دوستان مجردش آنگونه مراوده داشته باشد که آنها در منزلمان رفت‌وآمد کنند.» لیلا 31ساله و کارمند، نظری متفاوت دارد. وی می‌گوید:«من و همسرم در هنگام ازدواج دوستانمان را نیز به هم معرفی کردیم وآنها در مراسم ازدواج ما نیز حضور داشتند. بعضی از این دوستان مجرد بودند و برخی متأهل. اما ما به‌دلیل شناختی که از دوستان یکدیگر پیدا کردیم، دوستان صمیمی یکدیگر را به‌عنوان کسانی که هر کدام از ما نیاز به حضور آنها داریم، پذیرفته‌ایم. به‌نظر من مراوده با دوستان به انسان نشاط  می‌دهد. من وقتی با دوستانم رفت‌وآمد می‌کنم، از مشکلات زندگی فاصله می‌گیرم و داشتن لحظات خوش با آنها باعث می‌شود بسیار شاداب شوم و در زندگی مشترکم نیز این نشاط و شادی را انتقال دهم. »

سعید 36 ساله و متأهل، از روابط دوستانه خود کمی سرخورده است. او که وقتی از دوستی‌های قدیمی خود سخن می‌گوید هنوز هم برقی از شعف را در چشمانش می‌بینی با دلخوری می‌گوید: دوستانی که ساعات و لحظات خوش و نابی را سالیان سال با هم داشتیم اکنون که به مقام و منصبی رسیده‌اند دیگر نه‌تنها یادی از آن ایام نمی‌کنند، بلکه اگر حتی بخواهم با آنها ارتباطی تلفنی نیز داشته باشم باید پس از برقراری ارتباط با چندین و چند نفر تازه بگویم قصدم از این تماس تلفنی چیست تا بتوانم با او گپی کوتاه داشته باشم. از صمیمیت با چنین دوستانی که رشد اجتماعی و رسیدن به مقام و منصب باعث شده گذشته را فراموش کنند دلزده‌ام!

مانا 27 ساله، فارغ‌التحصیل و جویای کار، به اندازه سعید دلخور نیست اما دلیل کم شدن ارتباط با یکی از صمیمی‌ترین دوستانش را رشد یکباره جایگاه تحصیلی و مقام علمی او می‌داند. وی در این زمینه می‌گوید:« من و سارا، آن‌قدر به هم نزدیک بودیم که هیچ کس در دانشکده ما را از یکدیگر جدا تصور نمی‌کرد. همه وقتی هر کدام از ما را تنها می‌دیدند ناخودآگاه سراغ آن دیگری را می‌گرفتند.

دوستی ما در تمام شرایط زبانزد بود و گاه حتی می‌توانم بگویم دیگران غبطه همدلی‌های ما را می‌خوردند، تا اینکه طی چند سال سارا یکباره در مراحل دیگر تحصیلی موفقیت‌های زیادی کسب کرد و همچنین شاهد جهش او در تمامی زمینه‌ها بودم. او طی چند سال ترقی فراوانی کرد. مثلا اکنون دانشجوی دکتراست و عضو هیأت علمی یک دانشگاه، در همین سال‌ها ازدواج نیز کرده و بنابراین گویی دیگر هیچ وجه اشتراکی بین من و او نیست. ارتباط ما خیلی کمرنگ شده و دنیای سارا دیگر با دنیای من فاصله گرفته است. من هنوز خیلی او را دوست دارم اما او آن‌قدر مشغله و گرفتاری دارد که دیگر جایی برای با من بودن نمی‌ماند. در ضمن رتبه سارا دیگر با من یکی نیست، او در جایگاه استادی است و من هنوز حتی شغل مناسبی نداشته و جویای کارم.

دوستی‌ها چگونه ادامه می‌یابد؟

مصطفی 48 ساله و کارمند است، او در زمینه تداوم دوستی‌هایش و علت آن مشخصا به درک متقابل اشاره می‌کند. وی در این زمینه می‌گوید: من و دوست صمیمی‌ام رضا که می‌توانم بگویم قدمت دوستی‌هایمان به 28 سال می‌رسد، ادامه دوستی‌هایمان را مدیون درک درستی هستیم که از نوع و هدف دوستی‌هایمان داشتیم. در حقیقت می‌توانم بگویم همیشه خیلی از مسائل را بر دوستی‌هایمان ترجیح داده‌ایم. راستش را بخواهید شیرین کامی داشتن یک دوست صمیمی و همراه، به تلخی و مشکلاتی که باید با آنها گاه برای حفظ یک دوستی ارزشمند دست و پنجه نرم کرد، می‌ارزد. من و رضا همیشه سعی می‌کنیم یکدیگر را در شرایط مختلف درک کنیم.

زهرا 36 ساله و خانه دار، دوستان صمیمی فراوانی دارد که حتی با وجود مشغله‌های فراوان زندگی همچنان با همگی آنها ارتباطش را حفظ کرده است. زهرا حضور دوستانش را مدیون هدف‌داشتن و درک درست از ارتباط‌ها می‌داند. وی در این زمینه می‌گوید:«تک‌تک افراد درجمع دوستانه ما با افکار و رفتار مختص به‌خودشان پذیرفته شده‌اند و همگی ما سعی می‌کنیم با وجود اختلاف نظرها روابط‌مان را طوری تنظیم کنیم که از بودن‌هایمان در کنار هم نهایت استفاده و سودمندی را ببریم.

 دوستی‌ها با تمام اختلاف نظرها و تفاوت‌ها اگر هدفمند و توأم با درک مشترک از شرایط باشد، بسیار لذتبخش خواهد بود. نکته دیگر در مورد تداوم دوستی‌های ما حتی با وجود تشکیل خانواده و زندگی مشترک این است که همگی سعی می‌کنیم با هم بودن‌هایمان حتی کوچکترین خللی در ریتم عادی زندگی و توجه به همسر و فرزندانمان ایجاد نکند بلکه به‌گونه‌ای برنامه ریزی می‌کنیم که از اوقات فراغت خود جهت با هم بودن‌های دوستانه استفاده ببریم.»

گـستـرش دایـره دوستان در خـیلی از جنبـه‌های زندگی و ارتقا در منزلت شغلی و جایگاه اجتماعی ممکن است در هر زمانی اتفاق بیفتد. همیشه هم کمرنگ شدن ارتباط‌های دوستانه از سمت دوستانی نیست که موفقیت‌های چشمگیری را کسب کرده‌اند. گاهی اوقات دوستان در قبال مسئولیت‌های اجتماعی دوستانشان درک درستی از جایگاه خود به‌عنوان دوست ندارند. باید درخواسته‌ها و توقع‌ها به موقعیت‌ها و شرایط طرف مقابل توجه داشت. توجه به شرایط و سنجش امکان تحقق خواسته‌های دوستانه باعث می‌شود که دوستان صمیمی هیچ‌گاه از هم نرنجند و دوستی‌ها ادامه یابد.

ببخشیم و فراموش کنیم

وقتی صحبت از دوستی‌های طولانی‌مدت به میان می‌آید، همه به گذشت و بخشش‌های دوستانه نیز اعتراف می‌کنند. رمز تداوم بسیاری از دوستی‌ها، همین گذشت‌های دوستان نسبت به یکدیگر است. وقتی در ارتباط دوستانه، وجود دوست از همه مسائل دیگر بالاتر قرار بگیرد و حضور او ارزشمندترین موضوع باشد، ناخودآگاه گذشت کردن حتی وقتی منافع خود نیز به خطر بیفتد کار سختی نیست. این به این خاطر است که روابط دوستانه از چنان استحکامی برخوردار شده که مشکلات کوچک و حتی بزرگ نمی‌تواند خللی در آن ایجاد کند. محمد 43 ساله و مهندس برق، در این زمینه از دوستی خودش با صمیمی‌ترین دوستش امیر یاد می‌کند و با لبخندی می‌گوید: دوستی من و امیر از قدمتی 20 ساله برخوردار است.

ما تقریبا با هم بزرگ شدیم و مقاطع مختلفی را با هم طی کردیم. البته بارها شده که من و امیر با یکدیگر اختلاف نظر داشتیم اما بسیاری از اوقات سعی می‌کنیم با هم به تفاهم برسیم و یا به خاطر اینکه عمیقا یکدیگر را دوست داریم گذشت می‌کنیم و در مقابل هم موضع نمی‌گیریم چرا که دوستی‌ها برایمان از هر چیز دیگری ارزشمندتر و مهم‌تر است. البته ناگفته نماند اینچنین رفتارکردن زیاد هم آسان نیست. برای هر رابطه دوستانه‌ای اختلاف نظر و دلخوری پیش می‌آید اما چگونگی مواجهه با آن مهم است.

کد خبر 65739

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز